خنداندن افراد

موجب فراموشی مشکلاتشان می شود.

چه انسان نیکوکاری ست

آن کس که

فراموشی را به دیگران هدیه می دهد.

+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۸/۰۲/۰۷ و ساعت |

بعد جواب نه بهم
لال شدم، چیزی نگفتم، دم نزدم...
محکومم کردن به بچه بودن!
کسی حالمو نفهمید
کسی این را درک نکرد با لب وا کردنم دنیای دیگری خراب میشود
نه هرگز دم نمیزنم ویرانیه دنیای من کافیست

+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۱۱/۰۸ و ساعت |
اینجا به مرز بی تفاوتی ها رسیده ام

در من دلهره ...

در من ترس ...

در من حتی احساس هم مرده است...

این روز ها بی خیاله خیالت هم شده ام ...

فقط گاهی به آنچه با من کردی نگاه کن ...

دیگر با خود هیچ نمی گویم ...

دیگر منتظر نیستم همه چیز درست شود ...

غصه ها تمام شود و شادی ها باز گردند...

فکر که می کنم می بینم شادی در زندگی من نبوده

 تمام روزهای با تو بودنم مملو از خاطرات بد و تلخ

و بی احترامیهای توست

چگونه عاشقت بودم ؟؟؟

برای خودم هم سوال شده ...

کاش این احساس زودتر از اینها در من رشد میکرد ...

خیلی دیر شده برای همه چیر ...

برای رفتن

نه دیگر ماندن نه....بیش از این نمیتوانم ... تمام شدم

دلم میخواهد از باقی روزهای جوانیم لذت ببرم

با تو لذتی نیست خنده ای نیست عشقی نیست خدایا کمک کن

دلم پر از حرفهاییست که هیچ کس حاضر به گوش دادنشان نیست حتی خودم ..

کاش آن زمان که بغض میکردم بودی بغلم میکردی و می گفتی امیدم را به تو از دست ندهم...

اما دریغ که هیچگاه اینطور نشد

رفته رفته مردم امیدم دنیایم لبخندهایم همه مردند...

دیگر به من امیدی نداشته باش به ماندنم به اینکه در کنار تو پیر شوم

 هیچگاه حتی فکر هم نکن

راستش را بخواهی میترسم

میترسم همه ی روزهای جوانیم را تلف کنم و تو قدر ندانی همانطور که تا این زمان ندانستی

آخر چه بر سر من آوردی که مرا به اینجا کشانده ای ...

سکوت میکنم تا بفهمی چه بی صدا در حال باختن من هستی

اما دریغ تو هیچگاه نخواهی فهمید...

دلم تنگ شده برای دستهایی که روزی آرزوی داشتنشان را داشتم

اما تو ساده به دیگری سپردی

دلم تنگ شده برای خنده هایم

دلم تنگ شده برای تنها رفتن بدون مقصد به هرکجا رفتن

دلم تنگ شده حتی برای خودم چقدر پاک و ساده بودم و حالا چقدر عوضی شدم

گاهی  میخواستم بروم اما تو میگفتی خیالت تخت من رو داری

و من چه ساده لوحانه باور می کردم اما

نمیدانستم خیالم تخت خوابی شده برای تو دروغ هایت و معشوقت

تو میدانی خیلی گریه میکنم اما این را نمیدانی که این روزها دیگر گریه هم مرا آرام نمیکند.

خدایا از تو یک سوال دارم

میدانی که همیشه برایش ارزو کردم خوشبخت باشد

برای خودم آرزو کردم که به عشق واقعی برسم

اما نه او خوشبخت شد و نه من به عشقه واقعی رسیدم

اخر خدای مهربانم تو که هیچوقت ناامیدم نکردی

آیا راهی دارد که این آرزویم را برآورده سازی

آیا من هم دوباره میتوانم روی یک عشق حساب کنم خدایا کمکم کن

نه تـــلخـم ، نه شیــــرین

مــزه ی بــی تفـــاوتــی مــی دهـــم ایــن روزهـــا ،جــنــس حــالم زیـــاد مــرغــوب نـیـسـت . . . !

+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۱۰/۱۸ و ساعت |

برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم :

تویی که خاطراتت تنها امید زیستن برای من است

« همچنان دوستت دارم »

می دانم که تو هیچگاه این جمله را درک نخواهی کرد

اما نمی دانم چرا؟

شاید تو هنوز وسعت عشق مرا در نیافته ای

شاید تو هنوز نمیدانی که من چگونه دوستت دارم

یادم می آید که می گفتی ساده باش

حال ساده می گویم : دوستت دارم

+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۱۰/۱۶ و ساعت |

کفر نعمت نمیکنم ولی خدایا دلم بدجور شکسته…

دیگه نمیتونم به خودم ودلم درس صبوری بدم…

نمیتونم بهش بگم احمق نشو زندگی کن

اخه اینم شد زندگی؟

زندگی که هر روزش مثل دیروزه؟

زندگی که پر شده از دروغ و………..

خدایا بگو چکار کنم؟

بگو اینقدر منو سرزنش نکنن

بگو اینقدر رنجم ندن…

بگو اینقدر با اعصابم بازی نکن….

بگو دل شکسته ام رو بیشتر از این خون نکنن

بگو ……خدایا بهشون بگوووووووووو

که منم آدمم بخداااااااااااااااا آدمممممممممممممم

چرا هیچ کس نفهمید؟

چرا همه میخوانند منو از این دنیا بیرون بیارن…

چرا وقتی میدونن دلشکسته ام با هیچی آرووم نمیشه

حرف محبت آمیز میزنن؟

چرا وقتی میدونن نمیتونن غصه رو از دلم پاک کنن زخم زبون میزنن……

خدایا دیگه طاقت ندارم……
+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۱۰/۱۶ و ساعت |

ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﻨﯽ ﺑﮕﻮ ﺑﯽ ﮐﺲ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﯽ ﮐﺲ ﻧﮑﺮﺩ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﮕﺬﺍﺷﺖ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﮑﺴﺖ ﮐﻮﻩ ﻏﻢ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻏﻢ ﻧﺪﺍﺩ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺪ ﻧﮑﺮﺩ

+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۱۰/۱۰ و ساعت |
.
 تملق را درصورت تو دیدم که چگونه با من مهربانی کردی،اما نه آن یک مهربانی نبود نمیدانم چرا اما در آن روزی که تو آمدی باز دلم شکست، دوباره خستگی به سراغم آمد دیگر هیچ چیز اهمیت ندارد برای من ، چرا باید تو رو من دوست داشته باشم زمانی که ساده بودی تو را دوست داشتم به دلیل خنده از ته دلت دوستت داشتم ،به دلیل مهربانیت ،اما حال فهمیدم که فقط من مترسک تو بودم برای اینکه تنها نباشی .ای مهربان ،ای عزیز من ،دوست داشتن من قابل ابراز و گفتنی نیست چون حقیقی و از ته دل است.

+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۱۰/۰۹ و ساعت |

دلتنگی حسی است که گاهی وسط شادی و خنده هم حال ما را می گیرد....
گاهی باید نباشـــــی ؛تا بفهمـــــی نبودنت واسه كی مهمـــــــه !
اونوقـــــــته كه میفهمی باید همیشه با كــــی باشی ...!!!
آرزوی من مـــاندن اوستــــ ...
امـــّا...........
اما خُدایــــــا اگر آرزوی او رفتــــن منْ است ؛آرزوی او را بـــرآورده کـــــــن !!
مــــــنْ دیگر آرزوییـــــــ ندارم ....
ما به دنیا آمدیم
اما....
دنیا به ما نیامد

+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۱۰/۰۱ و ساعت |

بدترین قسمتِ یک رابطه آن‌جایی‌ست که در حضورِ هم،بی‌حضورِ هم‌ایم

می‌شود و می‌توانیم، امّا نمی‌خواهیم .هستیم، امّا انگار نیستیم

آن‌جایی که سرِ رشته‌ی گفت‌وگو راگم کرده‌ایم

و سکوت را ترجیح می‌دهیم به گفتن و شنیدن

بدترین قسمتِ یک رابطه روزهای غریبه‌شدن، روزهای

بی‌همی، روزهای به هر کاری جز آن کارِ اصلی پرداختن و ازدور،

از دور، از دورتر لبخندزدن است

+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۱۰/۰۱ و ساعت |

با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.


عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم.


با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم.


همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.


همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم.


و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.


با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم.


عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم.


با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم.


همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم.


همسنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم.


و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست.


همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،


از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی.


اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،


آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیباست زنده ام.


ای همنفس من بدون تو این زندگی بی نفس است ،


عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است.


با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت.


و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت.


با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن.


با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن.


با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز.


پس ای عزیز راه دورم با من باش ، در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش.

+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۰۹/۱۸ و ساعت |

یک روز میرسد...

یک ملافه ی سفید پایان میدهد ....

به من...

به شیطنت هایم...

به بازیگوشی هایم...

به خنده های بلندم...

روزی که همه با دیدن عکسم بغض میکنند و می گویند:

دیوانه دلمان برای مسخره بازی هایت تنگ شده ....

+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۰۹/۱۸ و ساعت |

می شود باران ببارد ؟

    همین امشب!

         قول میدهم فقط قطره های پاکش را بغل کنم!

               و بی هیچ اشکی دستهایش را بگیرم !

                        قول میدهم فقط بویش را حس کنم !

                             اصلا اگر ببارد فقط از پشت پنجره نگاهش می کنم!

                                     قول میدهم برایش شعر نگویم !

                                             خدایا دلم به اندازه تمام روزهای بارانی تنگ است!


+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۰۹/۰۹ و ساعت |

باید فراموشت کنم

چندیست تمرین می کنم

من می توانم ! می شود !

آرام تلقین می کنم

حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....تا بعد، بهتر می شود ....

فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم

من می پذیرم رفته ای

و بر نمی گردی همین !

خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم

کم کم ز یادم می روی

این روزگار و رسم اوست !

این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم.

+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۰۷/۲۳ و ساعت |

ترسم اين است که پاييز تو يادم برود
حس اشعار دل انگيز تو يادم برود 

ترسم اين است که باراني چشمت نشوم
لذت چشم غزلخيز تو يادم برود


بي شک آرامش مرگ است درونم،وقتي
حس از حادثه لبريز تو يادم برود

من به تقويم خدايان زمان شک دارم
ترسم اين است که پاييز تو يادم برود

با غزلها ت بيا چون همه چيزم شده اند
قبل از آني که همه چيز تو يادم برود 

+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۰۷/۱۴ و ساعت |

آرتم روساکفسکی که موسس سایت اندروید پلیس است، در گوشی شایعاتی شنیده از اینکه گوگل ساعت هوشمندش را آماده کرده و همراه با اندروید ۴.۴ معرفی می کند. البته از آنجایی که عکسی از این محصول به دست نیاورده، هنوز خبر را در سایتش منتشر نکرده ولی از صحت خبر نسبتا مطمئن است.


ادامه مطلب
+ نوشته شده توسط دهقان در ۱۳۹۲/۰۷/۱۴ و ساعت |


Powered By
BLOGFA.COM